Thursday, August 13, 2015

این عبارت با بقیه فرق داشت. روی دیوار با ماژیک پررنگ نوشته شده بود:


اين مقاله را ميگذارم كه خودتان كامل بخوانيد و مغز آدم از خواندن آن سوت ميكشه و فكر ميكنه كه ديگه آخر زمان شده باورنكردني است خوتان بخوانيد و قضاوت كنيد:
 روزنامه محلی ’شهرآرا’ در مشهد با انتشار گزارشی دردناک به گوشه‌یی دیگر از پدیده فاجعه‌بار خرید و فروش اعضای بدن انسان  گفت:
خرید و فروش اندام‌های حیاتی انسان، که روزگاری در خفا و به‌طور پنهانی بر روی تکه‌کاغذی کوچک در دل محلات منطقه اعلام می‌شد، حالا دیگر تکنولوژی مدرن و علم تبلیغات هم به کمکش آمده است، تا آنجا که بازاریابان و دلالان حرفه‌ای، اندام‌های بدن متقاضیان خود را به شکل زیبا و مطابق میل مشتری به تبلیغ می‌گذارند. گاه هم برای این‌که دامنه مشتریان افزایش پیدا کند، آگهی اینترنتی می‌دهند تا اندام بدن مدنظر را با قیمت بیشتری بفروشند.

این روزنامه در ادامه اضافه ميكند كه : عبارتهایی مانند ’فروش کلیه’، ’کلیه‌فروشی’، ’فروش کلیه زیر قیمت’ و... تا کنون زیاد به چشم‌ام خورده بود اما این عبارت با بقیه فرق داشت. روی دیوار با ماژیک پررنگ نوشته شده بود: ’چشم فروشی’ و از زبان فروشنده چشم گزارشش را ادامه می‌دهد: شش ماه پیش در تهران یک کلیه‌ام را شش میلیون فروختم. الآن هم به‌شدت فشار مالی دارم. حاضرم با همان شش میلیون چشمم را بفروشم... سه‌بچه دارم و صاحب‌خانه جوابم کرده است. بی‌سواد و بیکار هستم و باید خرجی فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست دارید، با آن انجام دهید... چه اهمیت دارد که من یک دست داشته باشم یا نداشته باشم؟ یک پا داشته باشم یا نداشته باشم؟ لازم باشد، حتی پوستم را هم می‌فروشم...

0 comments :

Post a Comment