همون روزي كه نرگس محمدي با شجاعت بي نظيري بر سر مزارشهيد ستار بهشتي فرياد دادخواهي سر ميداد شك نداشتم كه به زودي ظالمان و جانيان جمهوري اسلامي اين رو بر نمي تابند و دير يا زود با پرونده سازي و جعل حقايق به سراغ اين حامي مادران دردمند و مدافع برجسته حقوق بشر ميرن... چه بايد كرد ، ظالمان زبانهاي سرخ و كلمات آتشين را تاب نمي آورند...
15اردیبهشت در ميان بهت و ناباوري همه مان در ميان ضجه هاي گوهر عشقي ( مادر ستار ) مأموران اطلاعات به خانه اش يورش برده و او را به اوين منتقل كردند. بارها عليرغم بيماري و فشار از درمان او خودداري كرده و حتي داروهايش را هم از او دريغ كردند... به او اجازه تماس و شنيدن صداي فرزندان دو قلويش علي و كيانا را ندادند و چه فشارها كه بر او تحميل كردند خودش در رنج نامه اي كه نوشته ميگويد: ” تمام مدتي كه ۲۰۹ بودم، نه گذاشتند صدايشان را بشنوم و نه اجازه دادند ببينمشان. تلخي و گزندگي اين “محروميت ”، يعني محروميت از ديدن عزيزانم بيشباهت بهجان كندن نبود. جمله بازجويم را دهبار مرور كردم، “ محروميتهاي بيشتري خواهي پرداخت” . اما آنچه در اين سلولها با زنان و به ويژه با مادران روا داشته “محروميت ”نبود، جنايت بود....”
خانم محمدي به دنبال خروج دو فرزند خردسالش از ايران در ادامه چنين مي نويسد: ” ...در درونم با علي جان و كيانا جان شروع به صحبت ميكنم. «علي جانم و كيانا جانم، شما حق داريد در سرزميني كه حاكمانشان دنياي كودكانه شما را بهرسميت نشناختند و روح و روان زلال و بيآلايشتان را آزردند، زندگي نكنيد. آخر چندبار دلهاي كوچك و پاك و معصوم شما را لرزاندند و اشك جدا شدن از پدر و مادرتان را از چشمانتان جاري كردند. نميدانم شايد در سرزمين ديگري كه مهر مادر و فرزند را بفهمند و درك كنند، حتي در نبود من احساس آرامش و امنيت بيشتري داشته باشيد. من هم چون بسياري از مادران ديگر تاب خواهم آورد؛ نه داوطلبانه بلكه از سر جبري كه به ما تحميل شده است. ميدانم كه اين هجران برايم سخت خواهد بود، اما تحمل هراس و اشكها و احساس ناامنيتان را ندارم.”
و در نهايت چه قدر زيبا تأكيد ميكند كه : ” ...اما اكنون كه پارههاي تنم و تمام حس و وجودم يعني فرزندان عزيزم را تا مدتها نخواهم ديد، نه گريه و ناله مادرانه كه از ته دل خون ميچكانم و خدايم و ملتم و تمام مادران رنج كشيده تاريخ را گواه ميگيرم كه اين ظلمي نابخشودني است كه چهره ظالمان را بيش از پيش عيان ميكند. ”
اما البته در نامه ديگري كه اخيرا خطاب به مادران زنداني سياسي نوشته به جمله خيلي ارزشمندي اشاره كرده كه همه حرف در آن نهفته است: ”برای مادر زندانی سیاسی-عقیدتی اگر یک روی سکه رنج جانکاه مادرانه از هجر فرزند است، اما با اصالت و برتری دادن دلیل زیستن بر زیستن، روی دیگر سکه شور و سرور و عشق و تلاشی انسانی برای تحقق مفاهیم پرارزش بشریت چون عدالت و آزادی و حقوقبشر است. ”
همه حرف را نرگس محمدي در جملاتش به خوبي بيان كرد تنها چيزي كه من به ذهنم ميزنه اينه كه بايد مثل نرگس ايستاد و همون شور و عشق براي تحقق خواسته هاي انساني و حق و حقوقمون رو حفظ كنيم و جلوي اين ظالمان كوتاه نياييم.
به اميد آزادي تمامي زندانيان در بند و به اميد پايان استبداد سياه ولايت فقيه
0 comments :
Post a Comment